حل مشکلات مالی باعث ارتقاء سطح هوش شما می‌شود

9 خرداد 1401

وقتی نوجوان بودم پدر پولدارم به من گفت: «اگر مشکلات پولی را حل کنی، این مشکلات تو را با هوش‌تر می‌کند». او همچنین گفت که: «اگر مشکلات پولی‌ات را حل کنی، از لحاظ مالی با هوش‌تر می‌شوی. وقتی هوش مالی تو ارتقاء یابد، پولدارتر می‌شوی. اما اگر مشکلات مالی خود را حل نکنی، فقیرتر می‌شوی. اگر این مشکلات مالی را حل نکنی، آنها به مشکلات بیشتری تبدیل می‌شوند».

اگر می‌خواهید هوش مالی خود را افزایش دهید باید مشکلات مالی خود را خودتان حل کنید. چنانچه مشکلات پولی خود را حل نکنید هرگز پولدار نخواهید شد. در واقع هرچه این مشکلات تداوم بیشتری داشته باشند شما فقیرتر خواهید شد.

پدر پولدارم برای توضیح چگونگی این موضوع که یک مشکل به مشکلات بیشتری منتهی می‌شود، رنج بردن از دندان درد را برایم مثال زد.

او گفت: «مشکل بی‌پولی مثل دندان درد است.  اگر دندان درد را برطرف نکنی باعث می‌شود که حال بدی داشته باشی و اگرحال خوبی نداشته باشی نمی‌توانی کارت را به خوبی انجام دهی، چون بدخلق هستی. از سوی دیگر، اگر این مشکل را حل نکنی ممکن است به معضلات پزشکی دیگری تبدیل شود، زیرا میکروب‌ها می‌توانند به آسانی در دهان تکثیر شده و پخش شوند.

یک روز شغلت را از دست می‌دهی تنها به این خاطر که بیماری مزمن تو نگذاشته است کارت را به خوبی انجام دهی. بدو ن شغل نمی‌توانی اجاره خانه خود را بپردازی، اگر نتوانی مشکل اجاره خانه‌ات را حل کنی، باید خیابان خواب شوی درحالی که سلامتی‌ات به خطر می‌افتد و درسطل‌های زباله دنبال چیزی برای خوردن می‌گردی و همچنان دندان درد داری».

این مثال آنقدر تاثیرگذار بود که همیشه در  ذهن من باقی ماند. با همان سن کمی که داشتم متوجه شدم که حل مشکلات تا چه اندازه با اهمیت است و عدم حل مشکلات می‌تواند تاثیری زنجیروار بر دیگر امور زندگی، داشته باشد.

بسیاری ازمردم مشکلات مالی خود را در مرحله‌ای که بسیار کوچک بوده و همچون یک دندان درد ساده هستند، حل نمی‌کنند. به جای حل این مشکل، آن را انکار می‌کنند و به دنبال برطرف کردن ریشه این مشکل نیستند و به این ترتیب مشکلی ساده را به یک معضل تبدیل می‌کنند. به عنوان مثال، بسیاری از مردم در مواقع بی‌پولی از کارت‌های اعتباری خود برای سرپوش گذاشتن بر این ضعف استفاده می‌کنند. زمانی نمی‌گذرد که با حجم زیادی از صورتحساب‌های پرداخت کارت اعتباری‌شان روبرو می‌شوند و افراد مسئول کارت‌های اعتباری دائماً برای پرداخت این صورتحساب‌ها به آنها فشار می‌آورند. آنها برای حل این مشکل یک وام به پشتوانه ملک خود می‌گیرند تا بدهی‌های کارت اعتباری‌شان را تسویه کنند.

مشکل اینجاست که همچنان به استفاده از کارت‌های اعتباری خود ادامه می‌دهند. حالا آنها علاوه بر قسط‌های وامی که با رهن گذاشتن خانه خود گرفته‌اند، با کارت‌های اعتباری بیشتر و در نتیجه صورتحساب‌های سنگین‌تری روبرو هستند.

آنها برای حل مشکل کارت اعتباری، کارت‌های اعتباری جدیدی می‌گیرند تا بدهی کارت‌های اعتباری قبلی را تسویه کنند. از آنجا که کوهی از مشکلات مالی آنها را افسرده کرده است، از کارت اعتباری جدیدشان برای رفتن به تعطیلات استفاده می‌کنند. زمان زیادی می‌گذرد که آنها دیگر قادر به پرداخت قسط‌های وام و یا هزینه‌های کارت‌های اعتباری خود نیستند و تصمیم می‌گیرند که اعلام ورشکستگی کنند. اعلام ورشکستگی دردی از دردهای آنها دوا نمی‌کند زیرا ریشه مشکلات همچون همان دندان درد ساده، همچنان پا برجاست. ریشه این مشکل نداشتن هوش مالی است و مشکلی که به واسطه عدم هوش مالی ایجاد می‌شود.

ناتوانی، در حل مشکلات مالی است. بسیاری از مردم طبق عادت همیشگی خود به جای ریشه‌یابی، وجود مشکل را انکار می‌کنند. اگر علف هرز را از ریشه در نیاورید و تنها به چیدن قسمتی که بیرون از خاک قراردارد اکتفا کنید مجدداً به سرعت رشد کرده و بزرگتر از قبل می‌شود. این موضوع در مورد مشکلات مالی شما نیز کاملاً‌ صادق است.

شاید این نمونه ها کمی اغراق آمیز به نظر برسند اما به هیچ وجه غیرعادی نیستند. نکته مهم این است که مشکل اصلی، همین مشکلات مالی هستند در حالی که خود آنها راه‌حل نیز هستند. اگر مردم این مشکلات را حل کنند باهوش‌تر می‌شوند. هوش مالی آنها افزایش می‌یابد. با بالا رفتن هوش مالی می‌توانند مشکلات بزرگتری را حل کنند و چنانچه مشکلات مالی بزرگتر را حل کنند پولدارتر می شوند.

در اینجا می‌خواهم به عنوان مثال به ریاضیات اشاره کنم. بسیاری از مردم از ریاضیات متنفرند . همانطور که می‌دانید اگر تکالیف ریاضی خود (تمرین مسائل ریاضی) را انجام ندهید نمی‌توانید مسائل ریاضی خود را حل کنید. چنانچه نتوانید مسال ریاضی خود را حل کنید، نمی‌توانید درامتحان ریاضی قبول شوید. و اگر در امتحان ریاضی قبول نشوید،‌ نمره مردودی برای درس ریاضی شما ثبت می‌شود. مردود شدن در واحد ریاضی به این معنا است که نمی‌توانید از دبیرستان فارغ التحصیل شوید. در این شرایط تنها شغلی که در انتظار شما است، کار در رستورانهای زنجیره‌ای «مک دونالد» با حداقل دستمزد است. این مثال نیز به خوبی نشان می دهد که یک مشکل کوچک چگونه به معضلی بزرگ تبدیل می‌شود.

از سوی دیگر ، چنانچه با سعی و تلاش به تمرین حل مسائل ریاضی بپردازید. به مراتب با هوش تر می شوید وقادر به حل معادلات پیچیده تر خواهید بود پس از چند سال کار و تلاش ، به یک نابغه ریاضی تبدیل شده اید و مسائلی که قبلاً دشوار به نظر می رسید هم اکنون برایتان آسان است. همه ما ریاضی را از یک جمع و تفریق ساده شروع می کنیم. اما آنهایی که در این سطح متوقف نمی شوند، به موفقیت می رسند.

دلیل فقر

فقر یعنی بیش تر بودن تعداد مشکلات از تعداد راه حل ها فقر از آنجا ناشی می شود که شخص به علت عدم توانایی درحل مشکلات از پا درمی آید.

همه دلایل ایجاد فقر  به مشکلات مالی مربوط نمی شود این دلایل ممکن است مشکلاتی همچون اعتیاد به مواد مخدر، ازدواج اشتباه ،زندگی در محله ای اکنده از جرم و جنایت، نداشتن مهارت های شغلی، نداشتن وسیله نقلیه برای رسیدن به محل کار، و یا ناتوانی در تامین مخارج خدمات درمانی باشد.

برخی ازمشکلات مالی کنونی از قبیل بدهی های گزاف و حقوق کم، ناشی از شرایطی است که حل آنها از توانایی فرد خارج است . مشکلاتی که در اصل به دولت و اقتصاد ما مربوط می شود.

به عنوان مثال ، یکی از دلایل دستمزهای کم، منتقل شدن شغل های تولیدی به آن سوی مرزها است . امروزه شغل های بسیاری وجود دارد که همگی دربخش خدمات      تولید. وقتی بچه بودم شرکت «جنرال موتورز» بزرگترین کارفرمای کشور محسوب می شد. امروز شرکت «وال مارت» بزرگترین کارفرمای کشور است . ما همگی می دانیم که وال مارت شغل هایی با حقوق بالا و یا حقوق های بازنشستگی سخاوتمندانه ندارد.

پنجاه سال بعد پیش،  هرشخصی بدون داشتن تحصیلات زیاد می توانست به خوبی از پس مسائل مالی برآید. یک جوان حتی با داشتن تحصیلات مقطع دبیرستان می توانست شغلی با درآمدی نسبتاً بالا درزمینه تولید ماشین آلات یا فولاد  پیدا کند. امروزه آن شرکت ها جای خود را به شرکت های تهیه همبرگر و شرکت هایی از این دست داده اند.

پنجاه سال پیش، شرکت های تولیدی ، تسهیلات بازنشستگی و خدمات درمانی خوبی ارائه می دادند. امروزه میلیون ها نفر از کارگران حقوق کمی دریافت می کنند. درحالی که برای تامین هزینه های پزشکی و پس انداز کافی برای بازنشستگی ،نیازمند پول زیادی هستند هر روز که این مشکلات مالی حل شوند به مشکلات بزرگتری تبیدل می شوند. این مشکلات از مشکل بزرگتری سرچشمه می گیرند که تغییر یا حل آن فراتر از توانایی یک فرد است . این مشکلات از  سیاست های اقتصادی ضعیف و پارتی بازی های موجود در بدنه اصلی جامعه نشات می گیرند.

چرا پولدارها پولدارتر می شوند؟

تغییر در قوانین پول و فقیرتر شدن شما به واسطه آن تغییرات، و از سوی دیگر غیرقابل کنترل بودن آن تغییرات، ممکن است ناعادلانه به نظررسد، که دقیقاً نیز همینطور است  . عامل اصلی پولدار شدن درک ناعادلانه بودن این سیستم ، یادگیری قوانین آن ،‌و استفاده از آنها به نفع خود می باشد . این کار  مستلزم هوش مالی است و هوش مالی تنها به واسطه حل مشکلات مالی حاصل می شود.

پدر پولدار  می گفت: «پولدارها پولدارتر میشوند چون یاد می گیرند که مشکلات مالی را حل کنند. پولدارها به مشکلات مالی به عنوان فرصتی برای یادگیری، پیشرفت، با هوش تر شدن و پولدارتر شدن نگاه می کنند. پولدارها می دانند که هرچه هوش مالی انها بالاتر باشد مشکلات بزرگتری را می توانند حل کنندو علاوه بر آن پول بیشتری به دست می آورند. پولدارها به جای فرار، اجتناب و یا انکارمشکلات پولی، از این مشکلات استقبال می کنند، زیرا می دانند با این مشکلات فرصت هایی برای با هوش ترشدن هستند. به همین خاطر است که پولدارتر می شوند».

افراد فقیر چگونه مشکلات پولی خود را حل می کنند؟

در توصیف افراد فقیر، پدر پولدار می گفت : «فقرا به مشکلات پولی تنها به عنوان مشکلی همچون دیگر مشکلات می نگرند. بسیاری از آنها احساس می کنند که قربانی پولا شده اند. بسیاری دیگر فکر می کنند تنها آنها هستند که از مشکلات پولی رنج می برند . آنها فکر می کنند که اگر پول بیشتری داشتند، مشکلات پولی آنها تمام می شد. تقریباً هیچکدام از آنها نمی دانند که مشکل اصلی آنها شیوه نگرش آنها به مشکلات پولی است . این نگرش آنها است که باعث بوجود آمدن مشکلات پولی آنها می شود. ناتوانی درحل این مشکلات و یا اجتناب از رویارویی با آنها فقط باعث می شود که این مشکلات طولانی تر شده و به مشکلات بزرگتری تبدیل شوند. به این ترتیب است که به جای پولدارتر شدن ،‌ فقیرتر می شوند. به جای افزایش هوش مالی خود فقط باعث افزایش مشکلات مالی شان می شوند».

 

طبقه متوسط چگونه مشکلات پولی خود را حل می کنند؟

درحالی که فقرا قربانیان پول هستند،طبقه متوسط جامعه زندانیان پول هستند . پدر پولدار در توصیف طبقه متوسط می گفت: «طبقه متوسط، مشکلات پولی خود را به گونه دیگری حل می کنند. آنها فکر می کنند که به جای حل مشکلات پولی می توانند درمقابل این مشکلات زرنگ بازی در آورند. طبقه متوسط برای رفتن به مدرسه پول خرج می کنند و به این ترتیب می توانند شغل مطمئنی پیدا کنند. اغلب آنها به اندازه کافی با هوش هستند که پول بدست آورند و  سیر و محافظی را میان خود و مشکلات پولی شان ایجاد کنند. آنها خانه می خرند. هر روز سرکار می روند و به خانه برمی گردند، کار خود را به خوبی انجام می دهند، مسیر ترقی مشترکی را طی می کنند،و با خرید سهام، اوراق قرضه و واحدهای صندوق های سرمایه گذاری ، برای دوران بازنشستگی خود پس انداز می کنند. آنها بر این باورند که تحصیلات آکادمیک یا تخصصی آنها، برای ایمن نگاه داشتن آنها از دنیای خشن و بی رحم پول، کافی است؟

پدر پولدار می گفت: «بسیاری از افراد طبقه متوسط درسن ۵۰ سالگی متوجه می شوند که در دفتر کار خود زندانی شده اند. بسیاری از آنها کارمندان بسیار  برجسته ای هستند،با تجربه هستند، پول کافی درمی اورند و امنیت شغلی مناسبی دارند . با این حال می دانند که از لحاظ مالی به شدت گیر افتاده اندو هوش مالی لازم برای فرار از  دفتر کار خود که برایشان به صورت زندان شده است را ندارند. انها به دنبال تحمل این روند تا ۱۵ سال دیگر هستند تا بتوانند درسن ۶۵ سالگی بازنشسته شوند و تازه زندگی واقعی را آغاز کنند، البته با بودجه مالی بسیارکمتر».

پدر پولدار می گفت: «طبقه متوسط فکرمی کنند که با کسب آگاهی از طریق آکادمیک و تخصصی، می توانند با زرنگی از پس مشکلات پولی خود برآیند. به علت کمبود اموزش مالی  است که ا غلب افراد تمایل دارند امنیت مالی را به روبرو شدن با چالشهای مالی ترجیح دهند. به جای آنکه خودشان کارآفرین شوند،برای کارآفرینان کار می کنند. به جای آنکه پول خود را سرمایه گذاری کنند،آنرا به کارشناسان مالی می سپارند تا آنها پولشان را مدیریت کنند. به جای افزایش هوش مالی خود، درحالی که در دفاتر کار خود پنهان شده اند خود را با کارهای بیهوده مشغول می کنند».

پولدارها چگونه از پس مشکلات پولی برمی آیند؟

با بررسی هوش مالی به آسانی درمی یابیم که پنج بخش اصلی درمورد هوش وجود دارد که هر شخص برای پولدار شدن با ید به بارور ساختن انها بپردازد. این کتاب درباره این پنج بخش از هوش مالی است .

این کتاب همچنین درمورد «یکپارچگی » است. اغلب مردم با شنیدن این واژه به مفهوم اخلاقی آن فکر می کنند.اما منظور من از این واژه تمامیت و یکپارچگی است . در فرهنگ لغت وبستر این واژه به مفهوم کیفیت یا حالتی از کمال یا یکپارچگی توضیح داده شده است . من در این کتاب از شخصی صحبت می کنم که بر پنج جنبه هوش مالی تسلط یافته است و به کمال مالی رسیده است .

هنگامی که پولدارها با مشکلات پولی روبرو می شوند، از کمال مالی خود (که درطول سالها مواجهه  با مشکلات و حل آنها به واسطه پنج جنبه هوش مالی کسب کرده اند) برای حل آن مشکلات استفاده می کنند. چنانچه پولدارها راه حلی برای مشکلات پولی شان نداشته باشند،  عقب نشینی نکرده و تسلیم نمی شوند. آنها به دنبال کارشناسانی می روند که بتوانند درحل مشکلاتشان به انها کمک کنند. در این فرآیند پولدارها از لحاظ مالی با هوش شده و به هنگام مواجهه با مشکل بعدی از امادگی بیشتری برخوردار هستند پولدارها از این کار دست نمی کشند،دائماً درحال یادگیری هستند و از این طریق پولدارتر می شوند.

حل مشکلات مالی افراد دیگر

پدر پولدار همچنین می گفت: «بسیاری از مردم برای افراد پولدار کار می کنندو مشکلات مالی افراد پولدار را حل می کنند» به عنوان مثال، یک حسابدار به سرکار می رود تا به مسائل مالی فرد پولدار رسیدگی کند. یک فروشنده، محصولات فرد پولدار را
می فروشد یک رئیس دفتر به مدیریت کارهای شخص پولدار می پردازد. یک منشی پاسخ تلفن های شخص پولدار را می دهد و با مشتریان او با احترام برخورد می کند. یک نگهبان مسئولیت حفظ و نگهداری از ساختمان ها و ماشین های شخص پولدار را به عهده می گیرد یک وکیل از شخص پولدار دربرابر وکلای دیگر و دادخواهی های حقوقی حفاظت می کند . یک حسابدار خبره از سرمایه فرد پولدار دربرابر مالیات ها محافظت می کند. و یک بانکدار پول شخص پولدار را درجایی امن نگاه می دارد.

منظور پدر پولدار این بودکه اغلب مردم کار می کنند تا مشکلات مالی دیگران را حل کنند. اما چه کسی مشکل مالی خود این افراد را حل می کند؟ بسیاری از مردم به خانه می روند و با کوهی از مشکلات روبرو می شوند که پول یکی از آنها است. چنانچه شخصی از پس مشکلات مالی موجود درخانه برنیاید این مشکل همچون یک دندان درد ساده ، به مشکلات دیگر منتهی می شود.

بسیاری از فقرا و افراد  طبقه متوسط برای پولدارها کار می کنند و از پس مشکلات پولی موجوددرخانه خود بر نمی آیند. انها به جای آنکه به مشکلات مالی به عنوان فرصت هایی برای افزایش هوش خود نگاه کنند ،به خانه می روند، بر روی صندلی راحتی لم می دهند، نوشیدنی می نوشند، استیکی بر روی کباب پز می گذارند ومشغول تماشای تلویزیون می شوند. صبح روز بعد به محل کار خود باز می گردند و مجدداً به حل مشکلات شخصی دیگرو پولدارتر کردن او می پردازند.

راه حل پدر فقیر

پدر فقیرم تلاش کرد تا با برگشتن به دانشگاه ، مشکلات پولی خودر ا حل کند. او دانشگاه را دوست داشت .او در دانشگاه موفق بود و احساس امنیت می کرد پدرم به درجات بالاتر رسید و مدرک دکتری دریافت کرد. با اخذ مدارک بالاتر به دنبال شغلی با درآمد بیشتر بود.

همچنین تلاش کرد تا با هوشیارترشدن از لحاظ آکادمیک و تخصص، مشکلات پولی خود را برطرف کند،اما نتوانست هوش مالی خود را ارتقاء دهد . او مردی زحمتکش و تحصیلکرده بود.اما متأسفانه تحصیلکرده بودن و سختکوشی او مشکلات پولی اش را حل نکرد. مشکلات پولی او با افزایش درآمدش بزرگتر شدند زیرا از رویارویی با مشکلات مالی اجتناب می کرد. او سعی کرد تا مشکلات مالی اش را از طریق راه حل های آکادمیک و تخصصی حل کند.

راه حل پدر پولدار

پدر پولدار  به دنبال چالشهای مالی بود، از این رو کسب کار و سرمایه گذاری را به صورت فعالانه آغاز کرد. بسیاری از مردم بر این باور بودندکه اقدامات او برای کسب پول بیشتر است .اما درحقیقت او چنین کارهایی را به خاطر عشق به چالش های مالی انجام می داد. او به دنبال حل چالش های مالی بود و این کار را تنها به خاطر پول انجام نمی داد، بلکه به دنبال با هوش ترشدن و افزایش هوش مالی خود بود. پدر پولدار غالباً‌ از بازی گلف به عنوان استعاره ای برای تشریح فلسفه پولی اش استفاده می کرد. او می گفت: «پول امتیاز من است . صورتهای مالی من کارت امتیاز من است. پول و صورتهای مالی به من نشان می دهند که چه اندازه باهوش هستم و  مهارتم دربازی به چه میزان است». به زبان ساده ، پدر پولدار پولدارتر شد زیرا بازی پول بازی او بود… و می خواست تا آنجا که می تواند دراین با زی بهترین باشد. هرچه سنش بالاتر می رفت. بهتر بازی می کرد. هوش مالی او بالارفت و پول به سوی او سرازیر شد.

شرکت کردن دربازی

درفصل های بعدی به پنج جنبه از هوش مالی خواهیم پرداخت که افراد در صورت تمایل به افزایش هوش مالی خود و  رسیدن به کمال مالی، باید به پرورش این پنج مورد بپردازند . درحالی که ممکن است پرورش این پنج جنبه از هوش مالی کار آسانی نباشد و حتی سالها به طول انجامد اما خبر خوش این است که افراد  بسیارکمی درمورد این پنج جنبه از هوش مالی اطلاع دارندو تعداد کسانی که پشتکار لازم برای پرورش هوش مالی و افزایش امتیاز خود را دارند بسیارمحدود است .

تنها با اگاهی نسبت به این پنج جنبه از هوش مالی شما قادر خواهید بود تا در حل مشکلات پولی خود نسبت به ۹۵ درصد از افراد جامعه عملکرد بهتری داشته باشید.  

من شخصاً تمام روزهایم را به ارتقاء این پنج جنبه از هوش مالی اختصاص داده ام. آموزش عالی هرگز برای من به پایان نمی رسد. فرایند افزایش هوش مالی درآغاز دقیقاً ‌همچون زمانی که می خواستم بازی گلف را یاد بگیرم، برایم بسیار دشوار و گیج کننده بود. اشتباهات زیادی مرتکب شدم، پول زیادی از دست دادم،بارها سرخورده شدم و تردیدهای زیاد ذهنم را مشغول کرده بود.

در آغاز، هم کلاسی هایم نسبت به پول بیشتری بدست می آوردند. اما امروز من نسبت به اغلب انها پول بیشتری درمی آورم. با وجود اینکه از پول لذت می برم اما در درجه اول برای روبرو شدن با چالش های کار می کنم. عاشق یادگیری هستم . از آنجا که عاشقانه بازی پول را دوست دارم، کار  می کنم و می خواهم تا آنجا  که می توانم دراین بازی بهترین با شم. می توانستم سال ها پیش بازنشسته شده باشم. از لحاظ مالی بسیار  بیشتر از حد نیازم پول دارم.

اما اگر بازنشسته شده بودم چه کارمی کردم ؟ گلف ، بازی من نیست. گلف کاری است که برای سرگرمی انجام می دهم.بازی من کسب  و کار ، سرمایه گذاری ، و پول درآوردن است . من عاشق بازی خودم هستم و اشتیاق وصف ناپذیری نسبت به این بازی دارم. بنابراین اگر بازنشسته شوم، اشتیاق خود را ا زدست می دهم،و آیا زندگی برون شور و شوق معنایی دارد؟

چه کسی باید دربازی پول شرکت کند؟

آیا همه باید دراین بازی پول شرکت کنند؟ می توانم پاسخ این سئوال را اینگونه بدهم که چه بخواهید چه نخواهید هم اکنون همه مردم مشغول انجام بازی پول هستند. پولدار یا فقیر، همگی درگیر بازی پول هستیم.

تفاوت در این است که برخی با جدیت بیشتری بازی می کنند، قوانین بازی را می دانند و از آنها به سود خود بهره می برند درحالی که افراد  دیگر اینگونه عمل نمی کنند. برخی از افراد از خودگذشتگی و اشتیاق بیشتری دارندو تعهد بیشتری نسبت به یادگیری و پیروزی از خود نشان می دهند. وقتی صحبت ازبازی پول می شود. اغلب افرادی که در آن شرکت می کند (البته اگر خودشان بدانند که مشغول با زی پول هستند) بیشتر به فکر  نباختن هستند تا اینکه به فکر پیروزی باشند.

از آنجا که همه ما درگیر بازی پول هستیم، پرسش های بهتری قابل طرح است.

آیا دربازی پول یک یادگیرنده هستید؟

آیا از خود گذشتگی لازم برای برنده شده دراین بازی را دارید؟

 آیا مشتاق یادگیری هستید؟

آیا تمایل دارید که دراین بازی، بهترین باشید؟

آیا می خواهید تا آنجا که در توان دارید پولدار شوید؟

اگرپاسخ شما نسبت به این پرسش ها مثبت است به خواندن این کتاب ادامه دهید، زیرا این کتاب برای شما نوشته شده است.

اما اگر پاسخ شما منفی است ، کتاب های آسان تری برای خواندن و بازی های آسان تری برای شما وجود دارد . برای مثال، دربازی گلف، گلف بازان حرفه ای بسیاری وجود دارند اما تنها تعداد انگشت شماری از آنها گلف باز حرفه ای و پولدار هستند.

 

چکیده 

درسال ۱۹۷۱ و ۱۹۷۴ قوانین پول تغییرکرد . این تغییرات باعث ایجاد مشکلات بزرگ مالی درسطح جهان شد و حل آنها نیازمند هوش مالی بالاتری بود . متاسفانه دولت و مدارس ما هیچگونه توجهی به این تغییرات یا مشکلات نکرده اند. به همین خاطر امروزه این مشکلات مالی تبدیل به معضلات بزرگی شده اند.

 درتمام طول زندگی ام امریکا به عنوان ثروتمندترین کشور جهان به سوی تبدیل شدن به بدهکارترین کشور جهان پیش  رفته است. بسیاری از مردم امیدوارند که دولت مشکلات مالی آنها را حل خواهد کرد . نمی دانم دولتی که توانایی حل مشکلات پولی خود را ندارد. چگونه قادر به حل مشکلات شما است. به عقیده من حل مشکلات هر شخص به عهده خود او است . خبر خوشحال کننده این است که اگر خودتان به حل مشکلاتتان بپردازید با هوش تر و پولدارتر می شوید.

درسی که از این فصل باید به خاطرسپرده شوداین است که همگی ما، پولداریا فقیر، با مشکلات پولی روبرو هستیم . تنها راه پولدار شدن و افزایش  هوش مالی این است که با سعی و تلاش فراوان به حل مشکلات مالی خود بپردازید.

فقرا و افرا دطبقه متوسط مایل به پرهیز از رویارویی با مشکلات پولی و یا تظاهر کردن به عدم وجود هرگونه مشکل پولی هستند مشکلی که از این گرایش ناشی می شود این است که مشکلات پولی انها تداوم پیدا می کند و رشد هوش مالی آنها (درصورت وجود چنین رشدی) به کندی صورت می گیرد.

پولدارها با مشکلات مالی روبرو می شوند .آنها می دانندکه حل مشکلات مالی آنها را با هوش ترمی سازد و هوش مالی آنها را افزایشی می دهد. پولدارها می دانند که هوش مالی درنهایت باعث پولدار شدن می شود و خود پول در این جریان نقشی ندارد.

مشکل فقرا و طبقه متوسط این است که پول کافی ندارند. اما مشکل پولدارها داشتن پول زیاد است . این مشکلات هردو مشکلاتی واقعی و منطقی هستند . نکته ای که وجود دارد این است که شما کدامیک از این مشکلات را ترجیح میدهید؟  اگر ترجیح می دهید که مشکل شما، داشتن پول بیش از حد باشد، به خواندن این کتاب ادامه دهید.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

لینک کوتاه: